نقد و بررسی
کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد اثر پائولو کوئیلو انتشارات نیک فرجام
شاید تابه حال به ذهنمان خطور کرده باشد که اگر زمان مرگمان را بدانیم چه اتفاقی می افتد؟ این کتاب می تواند جواب خوبی به این پرسش بدهد.
پائولوکوئیلو این بار به یکی ازمشکلات رایج در جوامع نسبتا مرفه در دوران صلح و آرامش اشاره می کند: (افسردگی و بی انگیزه گی) وی ماجرای شگفت انگیز دختری بیست و چهار ساله را روایت می کند که ترس از مرگ واقعی او را به سوی زندگی و شور و شوق حیات، سوق می دهد. این داستان هفت روز از زندگی ورونیکا، که بین مرگ و زندگی سرگردان است را در برمی گیرد.
به گفته خود نویسنده: (این کتاب دربارهی کسانی است که در قالب های معمول اجتماعی نمی گنجند. درباره جنون است و نیاز به یافتن راهی متفاوت برای زندگی، برای کسانی که اغلب با پیش داوری های دیگران آزار می بینند، فقط به این دلیل که مثل دیگران فکر نمی کنند) می باشد.
و همچنین داستان این کتاب می تواند از زندگی شخصی کوئیلو نیز نشات گرفته باشد. از زمانی که خودش هم در بیمارستان روانی بستری بود.
ناگفته نماند فیلم (ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد) درسال ۲۰۰۹ به کارگردانی امیلی یانگ، ساخته شده است.
خلاصه ای از کتاب
ورونیکا در ۲۱ نوامبر ۱۹۹۷ تصمیم گرفت که خودکشی کند. دختر بیست و چهارساله مرفه ای که هیچ چیز در زندگی کم نداشت. گویی جایگاه مرگ را، میان خوشی هایش کم می دید.
چهارجعبه قرص خواب آور را که روی میز اتاقی که در یک صومعه اجاره کرده بود، برداشت و دانه به دانه در دهانش گذاشت و جوید زیرا فکر می کرد از اقدام تا عمل راه زیادیست و ممکن است در میانه های راه پشیمان شود. پس این کار را برای این انجام داد تا زمانی که پشیمان شد راه بازگشتی هم وجود داشته باشد.
کم کم حس ضعف داشت و احساس می کرد دارد از هوش می رود. بعد از اینکه چشم باز کرد خودش را در بیمارستان دید و با این که از خودکشی جان سالم به در برده بود، اما دکتر به او گفت که بیشتر از چند روز زنده نمی ماند. این آگاهی از مرگ باعث شد ورونیکا بیشتر به زندگی علاقمند شود و کارهایی را انجام بدهد که دوست داشته اما نباید انجام می داد. با وجود اینکه در ابتدا اصلا دلش نمی خواست در آسایشگاه بستری شود و دست کم دو سه باری هم به فکر فرار افتاد، اما کم کم از آنجا خوشش آمد. و با افراد و دسته های عجیب و جالبی روبه رو شد.
او می داند که هر لحظه به مرگ نزدیک و نزدیک تر می شود این شرایط سبب می شود ورونیکا احساساتی مانند نفرت، شجاعت و قدرت و همچنین طی اتفاقاتی جذاب و خواندنی عشق را تجربه کند….
جملاتی از متن کتاب
دیوانه بمانید اما مانند عاقلان رفتار کنید، خطر متفاوت بودن را بپذیرید اما بدون جلب توجه متفاوت باشید.
هیچ کس نمی تواند قضاوت کند. هر کسی وسعت رنج خود را می شناسد، و میزان فقدان معنای زندگیش را.
در دنیایی که هر کسی به هر بهایی، برای بقایش می جنگد، در مورد رفتار کسانی که تصمیم می گیرند بمیرند، چه قضاوتی می شود کرد؟
آگاهی از مرگ، ما را تشویق می کند تا شدیدتر زندگی کنیم.
فروشگاه اینترنتی برساد
0دیدگاه کاربران