نقد و بررسی
کتاب هنر همیشه بر حق بودن اثر آرتور شوپنهاور نشر نیک فرجام
معرفی کتاب
هنر همیشه بر حق بودن اثر فیلسوف معروف آلمانی آرتور شوپنهاور است. این کتاب را نشر ققنوس با ترجمهی عرفان ثابتی در 136 صفحه منتشر کرده است. ژانر این کتاب را میتوان در دستهی کتابهای فلسفی و روانشناسی قرار داد.
خلاصه ای از کتاب
شوپنهاور در کتاب هنر همیشه بر حق بودن، 38 اقدام متفاوت را برای برنده شدن در بحث و مجادله ارایه میکند. راهکارهایی که صرف نظر از اینکه حقیقت چیست، برای پیروزی در بحث و جدل لفظی، کاربردیاند.
کتاب هنر همیشه بر حق بودن تنها برای پیروزی ما نیست بلکه به ما کمک میکند تا نسبت به افرادی که همیشه حق به جانب هستند یا دست کم تلاش میکنند خود را بر حق جلوه دهند واکنش مناسبی داشته باشیم و آفات بحث و جدل را بشناسیم یا در صورت لزوم خودمان از مطالب کتاب استفاده کنیم.
سی و هشت اقدام بر حق بودن، نکتههایی نه استدلالی؛ بلکه نکاتی جدالبر انگیزند که ما در زندگی روزمره، بین گروه زیادی از افراد جامعه -حتی بین اعضای خانواده – بارهاو بارها مشاهده کردهایم. در کتاب هنر همیشه بر حق بودن، شوپنهاور به خوانندهی خود با لحنی طعنهآمیز و طنزآلود علاوه بر ارایه مواردی برای پیروزی، برای غلبه بر رقیب همهشدارهای لازم را ارایه میکند.
کتاب هنر همیشه بر حق بودن، بیستودو فصل دارد که شامل سیوهشت ترفند برای فارغ شدن بر رقیب در مجادلات لفظی است.
شوپنهاور علاوه بر راهکارها، مثال و چگونگی به کارگیری روشها را هم بهطور خلاصه به خواننده میآموزد. از جمله ترفندهایی که شوپنهاور بهطور کنایهآمیز در این جستار ارائه میکند، عبارتند از: «دستت را رو نکن»، «با سوال پیچ کردن اقرار بگیر»، «سوال های انحرافی مطرح کن»، «به رغم شکست، مدعی پیروزی شو»،«حرفش را قطع کن، توی حرفش بدو، بحث را منحرف کن»، «با استدلالی به بدی استدلال خودش با او مقابله کن»، «او را وادار به اغراق کن»، «اراده از عقل و هوش موثرتر است»، «به بحث جنبه شخصی بده، توهین و بددهنی کن».
جملاتی از متن کتاب
ممکن است من در دفاع از ادعای خود برهانی اقامه کنم، و خصم آن برهان را رد کند. بنابراین بهنظر میرسد که ادعای مرا رد کرده است. با این همه، ممکن است براهین دیگری هم وجود داشته باشد که من از آنها غافل بودهام. مسلماً در اینصورت، من و خصمم جای خود را با یکدیگر عوض میکنیم. او پیروز میشود، گرچه در واقع، موضع نادرستی دارد. اگر خواننده بپرسد چنین چیزی چگونه امکانپذیر است، در جواب خواهمگفت که این صرفاً ناشی از دنائت فطری طبیعت بشری است. اگر طبیعت بشری پست نبود بلکه کاملاً شریف بود، میبایست در هر مجادلهای فقط در پی کشف حقیقت میبودیم. نمیبایست کمترین اهمیتی میدادیم به اینکه حق با ماست یا خصممان. میبایست این مسئله را بیاهمیت یا بههرحال، حائز اهمیت ثانویه تلقی میکردیم.
0دیدگاه کاربران