نقد و بررسی
کتاب بینایی اثر ژوزه ساراماگو
ماجرای این کتاب در همان شهری اتفاق می افتد که واقعه کوری در آن رخ داده بود و بار دیگر شخصیت های آن رمان در این کتاب ظاهر می گردند. نویسنده با درایت و تیز هوشی خاص خود توانسته است کوری، بیماری سفید را به بینایی که در آن هم راس سفید، به منزله ی بیماری کوری یا همان بیماری معنوی ست تلفیق کرده، نارسایی فهم بشر از شناخت درست واقعیت نشان دهد. در این میان روی آوری انسان به رذایل اخلاقی و نقد جامعه و مذهب را فراروی خود قرار داده است.
خلاصه ای از کتاب
داستان در خصوص انتخاباتی است که در شهر برگزار شده. شروع داستان در یک روز بارانی و در یک حوزه اخذ رأی است که تا بعدازظهر هیچکس برای حضور در انتخابات حاضر نمیشود. ناگهان جمعیت زیادی به حوزه هجوم میآورند و رای میدهند اما در هنگام شمارش آرا مسئولین شمارش متوجه میشوند که اکثریت افراد رأی سفید به داخل صندوق ریختهاند و احزاب تنها مقدار کمی از آرا را از آنِ خود کردهاند. دولت انتخابات را باطل اعلام میکند و از افراد درخواست میکند که مجددا در انتخاب شرکت کنند اما نتیجهی انتخابات دوم بدتر از دور نخست است. تعداد رایهای باطله افزایش مییابد و دولت به تکاپو میافتد تا ریشههای این جنبش «آرای سفید» را پیدا کند….
جملاتی از متن کتاب
چه کسی میتواند از طریق این استدلال، فراموش کند که جهان قانونهای خاصّ خودش را دارد. قانونهایی که برای رؤیاها و امیال متناقض انسانی بسیار شگفتانگیزند و ما از ساختار فرمولی آنها چیزی جز کلماتی ابتدائی و خشن که به عنوان اسم روی آنها گذاشتهایم، نمیدانیم. همینقدر برایمان کفایت میکند که در زمان عملکرد اشیاء و موجودات آنها را به کار ببریم و همیشه هم بالاتر از ظرفیت درک ما هستند.
خبرنگاران رادیو، تلویزیون و مطبوعات به این طرف و آن طرف میدوند، ضبط صوت و میکروفنهای خود را در برابر صورت مردم قرار میدهند و میپرسند: «چه چیزی باعث شد تا شما رأس ساعت چهار، برای رأی دادن از منزل خارج شوید؟ به نظر شما عجیب نیست که همه در همین زمان به خیابانها آمدهاند؟»
فروشگاه اینترنتی برساد
0دیدگاه کاربران