نقد و بررسی
کتاب خالکوب آشویتس اثر هدر موریس انتشارات باران خرد
خلاصه ای از کتاب
داستان از زبان “لالی سوکولوف” روایت می شود که در زمان جنگ جهانی دوم به اردوگاه آشویتس فرستاده می شود. از آنجا که لالی زبان های اسلواکی، آلمانی، فرانسوی، روسی، مجارستانی و کمی لهستانی را می دانست به دلیل مهارت زبانی اش خالکوب اصلی اردوگاه شد.
او وظیفه داشت هر روز بر روی ساعد دست بی شمار زندانیانی که به اردوگاه آورده می شدند، شماره ای را خالکوبی کند. به عبارت دیگر زمانی که زندانیان وارد آشویتس می شدند دو انتخاب وجود داشت: در صورت قوی و جوان بودن برای کار اجباری انتخاب می شدند یا افسران نازی آنها را برای اعدام فوری به اتاق های گاز یا کوره های آدم سوزی می فرستادند…
در مورد زندانیان (زنان، مردان و کودکان) هیچ استثنایی معمولا وجود نداشت و اول از همه موهای آنان تراشیده می شد و پس از آن “نام” و “هویتشان” را از دست می دادند و به یک “شماره” تبدیل می شدند تا به نوعی تحقیر شوند فقط به دلیل یهودی بودن، کولی بودن، زندانی بودن و انسان بودن!
لالی روی دست آنها شماره ای را خالکوبی می کرد و طی مدت دو سال و نیم اسارت، شاهد هولناک ترین قساوت ها و وحشی گری های بشر در آشویتس بود. و بر اساس شعار” نجات یک انسان، نجات جهان است” سعی می کرد تا با استفاده از موقعیتی که در اردوگاه داشت غذا، دارو و… را به دیگر زندانیان برساند و بارها جان بعضی زندانیان را که تا دمِ مرگ و حتی اعدام رفته بودند نجات و رهایی بخشد!
ماجرای “خالکوب آشویتس” از آنجا جذاب تر می شود که روزی عده ای زندانی به اردوگاه آورده می شوند و در این میان توجه لالی به دختری زیبا به نام “گیتا” با چشم های نافذ قهوه ای جلب می گردد و پس از آن، کتاب داستان نبرد دو انسان در بدترین شرایط برای “زنده ماندن” را روایت می کند و قدرت “عشق” و “امیدواری” که تا چه حد می تواند عاملی محکم برای تحمل شرایط نفسگیر و سخت باشد!
“هدر موریس” در مورد کتابش می نویسد:” خالکوب آشویتس داستان دو انسان معمولی است که در زمانی منحصر به فرد زیسته و نه تنها آزادی بلکه احترام، نام و هویتشان از آنها گرفته شده است”
“لالی” با نام اصلی “لودویگ لیل آیزنبرگ’ در سال های آخر عمرش تصمیم گرفت رازهای هولناک آشویتس را فاش سازد چرا که پیش از آن از این مسأله بیم داشت که به همدستی با نازی ها متهم شود.
این کتاب، داستان عشق، رنج و وحشت زندانیان و خوی وحشی و عطش سیری ناپذیر نازی هاست که انسانی را به کوره های مرگ می فرستادند بدون هیچ عذابِ وجدانی!
“خالکوب آشویتس” با متنی ساده و روان و فضاسازی بسیار خوب انتخاب مناسبی است برای افرادی که به وقایع جنگ جهانی علاقه دارند تا در کنار یک داستان غم انگیز واقعی زیبایی های یک رابطه عاشقانه را نیز تجربه کنند.
جملاتی از متن کتاب
افسر اس اس درها را کامل باز می کند و لالی و بارِتسکی به داخل اتاقی غار مانند قدم می گذارند. اجساد، صدها جسد برهنه، اتاق را پر کرده اند: جنازه ها با دست و پای متلاشی شده کپه کپه روی هم افتاده اند. چشم های بی جان خیره مانده اند…بویِ مرگ تمام فضا را در بر گرفته است.
لالی می پرسد: “به چی فکر می کنی؟” دارم گوش می کنم به صدای دیوارها. “چی می گن؟!” هیچی به سختی نفس می کشن و برای اونها که صبح از اینجا می رن بیرون و دیگه شب بر نمی گردن اشک می ریزن!
شماره ها شماره ها بقا همیشه با شماره ات مرتبط است. من فقط یه شماره ام!
فروشگاه اینترنتی برساد
0دیدگاه کاربران