نقد و بررسی
کتاب 1984 اثر جورج اورول انتشارات آلوس
جورج اورول رمان 1984 را، زمانیکه جنگ دوم جهانی به تازگی تمام شده بود نوشت. این کتاب در حقیقت اخطاری به غرب در مورد گسترش کمونیسم بود؛ اما داستان این اثر را میتوان به شرایط حاکم بر تمامی جوامع زیر سلطهی حکومتهای استبدادی نیز تعمیم داد. در حقیقت، این کتاب میتواند بیانیهی سیاسی شاخصی در رد نظامهای دیکاتوری و کمونیسم تلقی شود. داستان در سال 1984 (35 سال بعد از تاریخ نگارش کتاب) در شهر لندن اتفاق میافتد. وینستون اسمیت، شخصیت محوری داستان، در جامعهای زندگی میکند که به سه طبقه مجزا تقسیم میشود: طبقه کارگر، اعضای عادی حزب و اعضای رده الای حزب. او یک عضو عادی است که روزی تصمیم میگیرد اندیشههای خود را بنویسد. او به دور از دوربینهایی که بر اعمال همه افراد نظارت میکنند، چندین بار جمله مرگ بر برادر بزرگ (پیشوای حزب) را بر روی کاغذ مینویسد و…
این کتاب بیانیهٔ سیاسی شاخصی در رد نظام های تمامیت خواه (توتالیتر) و نیز کمونیسم شمرده می شود. 1984 کتابی پادآرمانشهری به شمار می آید. جرج اورول در این کتاب، آینده ای را برای جامعه به تصویر می کشد که در آن خصوصیاتی همچون تنفر نسبت به دشمن و علاقهٔ شدید نسبت به برادر بزرگ (ناظر کبیر) (رهبر حزب با شخصیت دیکتاتوری فرهمند) وجود دارد. در جامعه ی تصویرشده گناه کاران به راحتی اعدام می شوند و آزادی های فردی و حریم خصوصی افراد به شدت توسط قوانین حکومتی پایمال می شوند، به نحوی که حتی صفحات نمایش در خانه ها از شهروندان جاسوسی می کنند.
خلاصه ای از کتاب
خلاصه رمان «۱۹۸۴» از این قرار است که در جهان نیمهمتحد ۳ قدرت بزرگ وجود دارند. این قدرتها جهان را میان خود تقسیم کرده و هرکدام به شیوههای شبیه به هم دنیا را اداره میکنند. شخصیت اصلی این رمان مردی به نام وینستون اسمیت است. او در جامعهای زندگی میکند که مفاهیمی چون عشق حقیقت ندارند و هرچه حزب میگوید درست است.
وینستون: نقش اول قصه! مردی از طبقه عادی است که افکاری بزرگ در سر دارد؛ نمادی از یک فرد انقلابی که نمیتواند چون دیگران همهچیز را بی چون و چرا بپذیرد و مبارزات پنهانی ضدحزب خود را شروع میکند. عاشق میشود. در راه آزادی خطر میکند اما برخلاف انقلابیون در انتها وا میدهد!
جولیا: دختری از اعضای حزب است که در سه زمان لایههای جدیدی از شخصیت او برای خواننده کشف میشود. در پردهی اول دختری پایبند به قوانین حزب به نظر میرسد. افکار او در وهله نخست، خواننده را تا نفرت از کل حزب پیش میبرد. در واقع اورول از شرح افکار جولیا برای نشان دادن فضای تاریک فکری و عقیدتی حاکم بر داستان خود بسیار کمک میکند.
در اواسط داستان خواننده با جولیایی کاملا متفاوت روبهرو میشود. دختری جنگجو و بی پروا که فقط در ظاهر به قوانین پایبند است و شجاعانه با ابراز احساسات خود با وینستون رابطه برقرار میکند. او پا به پای وینستون در مبارزات پیش میرود اما در ادامه داستان متوجه میشویم آنچه جولیا بیش از هرچیز درصدد رسیدن به آن است لذت است! وینستون و جولیا در یک مسیر قرار میگیرند اما از تفاوتی ظریف میان خواستههای خود بیخبر هستند. وینستون به دنبال چیزی فراتر از آنچه در حال، مایحتاج لذتهای او را فراهم میکند، است. او در پی آزادی است !
پرده سوم از شخصیت جولیا بار دیگر خواننده را شوکه میکند. جولیا در مقابل شکنجههای حزب اعتراف میکند و وینستون را به دست فراموشی میسپارد. همین جا است که خوانندهی هوشیار پی به تفاوت در پایههای این دو شخصیت میبرد.
اوبراین: شخصیت دیگری است که اول بیاهمیت و گذری جلوه میکند اما در آخر وقتی ماسک ظاهری از شخصیت واقعی او برداشته می شود، خواننده غافلگیر میشود . ماموریت اوبراین از شخصیت او بسیار جالبتر است . وقتی اوبراین شکنجهگر وینستون میشود به او میگوید که حتی فکر و قلب او نیز تحت کنترل بوده است و ماموریت اوبراین کشتن افکار و علایق قدیمی او بوده است!
خواننده با پی بردن به شخصیت واقعی اوبراین، جا زدن جولیا و تبدیل شدن وینستون به یکی از اعضای علاقمند به حزب، ناباورانه به قهقرا فرو میرود و در نهایت با پیام بسیار تلخ اما حقیقی اورول روبهرو میشود که «هیچکس و هیچ چیز نمیتواند به وضعیت ناشی از یک حکومت کمونیستی در یک جامعه پایان دهد.
جملاتی از متن کتاب
آزادی آن آزادی است که بگوییم دو بهعلاوهی دو میشود چهار. این قضیه که تصدیق شود، سایر چیزها به دنبال آن میآید.
جنگ صلح است. آزادی بردگی است. نادانی توانایی است
در سراسر تاریخ مکتوب، و شاید از پایان عصر نوسنگی، سه گونه آدم در دنیا بودهاند: بالا، متوسط، پایین. به راههای فراوان به طبقات فرعی تقسیم گشتهاند، اسامی بیشمار و گوناگونی گرفته و جمعیت نسبی آنان، همینطور گرایش آنان به یگدیگر، دوره به دوره تغییر یافته است. اما ساخت اصلی اجتماع هیچگاه تغییر نیافته است. حتی پس از تحولات عظیم و تغییرات به ظاهر برگشتناپذیر، همواره همان نقشینهی خود را بر جای نشانده است، درست مانند دستگاه گردشنما که بهرغم رانده شدن به هرسو همواره تعادل خود را بازمییابد.
فروشگاه اینترنتی برساد
0دیدگاه کاربران